دلقک
جمعه 8 دیماه سال 1385 14:32
یه روز یه اقایی میره پیش یه روانشناس و میگه اقا من چند وقتیه که خیلی خسته و افسرده شدم ؛ شبها با ااضطراب از خواب میپرم ، حوصله هیچ چیز را ندارم و ..... یه نیم ساعتی با هم حرف زدن و به چند تا از سوال های روانشناس جواب داد و دست اخر روانشناس رو به مرد کرد گفت : ببین عزیزم من خودم روانشناسم ولی با این و جود چند وقت پیش...