دلقک

وقتی با دل گرفته و خسته از روزگار میخندی و لودگی میکنی وقتی میخندونی فقط یه بینی قرمز و یه لباس مسخره از دلقک کم داری

دلقک

وقتی با دل گرفته و خسته از روزگار میخندی و لودگی میکنی وقتی میخندونی فقط یه بینی قرمز و یه لباس مسخره از دلقک کم داری

همینطوری

دیشب که پسر عموی بابام با دخترش اومده بودن خونمون ، از حرف زدن های قبل از رفتنم و افلاین های که موقع نبودنم گذاشتی برداشت کردم که خیلی برات مهم بوده و خیلی نگران شده بودی ، وقتی افلاین هات را خوندم بعد از مدتها خوشحال بودم ، چون حس کردم بازم دوستم داری ، حس کردم که دیشب از نگرانی خوابت نمیبره ...
چه خیال مسخره ای ، باور کن از خودم بدم میاد ، انقدر زیاد که صبح بلافاصله وقتی فهمیدم اشتباه کردم تمام نوشته ای که دیشب نزدیک 2 ساعت براش وقت گذاشته بودم را پاک کردم ، بعدشم ازت پرسیدم وب را خوندی یا نه تا مطمئن بشم که نخوندی و بیشتر از این ضایع نشم....
فقط خواهش میکنم مثل همیشه فردا که اینو میخونی نیا و بگو خیلی نگران بودم اما به روی خودم نیاوردم چون دیگه باورم نمیشه ، میخوام با این حقیقت روبرو بشم مطمئن باش از پسش بر میام
به خدا از تو دلخور نیستم ، فقط از این همه خریت خودم متنفرم
امروز نون2 سعی کرد یکم دلداریم بده ، ولی نمیدونه که زخم من عمیق تر از اونیه که با یه چسب زخم سرش بسته بشه...
مواظب خودت باش

خدا را شکر

چند روزی که نیومدی همش نگران بودم و هزار تا فکر عجیب و غریب پیش خودم کردم ، حالا زنگ زدم به نون۲ گفت دیروز باهات حرف زده و حالت خوب بوده ، گفت میخواستی به من زنگ بزنی اما نزدی فکر کنم این ایرانسل اشغال کار دستم داد بهر حال خدا را شکر که خوبی انشا ا.. همیشه سلامت باشی

نیستی

یادته همیشه میگفتم وقتی نوبت سختی ادم میشه همه سختی ها باهم حمله میکنن ، حالا فهمیدی منظورم چیه ؟
بعد از اینهمه سختی حالا مشکل اینترنت این چند روز من هم اضافه شد و نتونستم حال و احوالت را بدونم و حال خوشی ندارم ،‌ امروز هم که من از صبح تا حالا با سختی و دردسر چندین بار اومدم تو نیومدی ، احتمالا بخاطر اون مشکل کاری که برات پیش اومد هم دیگه به اینترنت دسترسی نداری و ...

طوری نیست اینم روی بقیه
این بیست و چند روز هم میگذره و من هر روز خسته تر و سرد ترم ، نمیدونم چرا با اینکه از حالا اخر این قصه برام مثل روز روشنه هنوز منتظر گذشتن این دو ماه هستم ، شاید به قول تو مشکلاتی دارم که با ازدواج حل میشه و منتظرم برم ازدواج کنم

نمیدونم منتظر چی هستم ،‌ مسخره است از این امید پوچ از این سردی کشنده از این تردید از تمام فکرای ازار دهنده که روحم را زخمی میکنه خسته ام به خدا از اینکه بگم خسته ام متنفرم ولی این واژه لعنتی هیچ معادلی نداره بجز من

مواظب خودت باش