امروز میخام فقط با تو حرف بزنم با تو که دنیای بزرگت با دنیای کوچیک من به اندازه کوچکی من در مقابل بزرگی تو فرق داره ، با تو که خیلی چیزایی که میفهمی را نمیفهمم ، تویی که دنیات را با دنیای کوچک و بسته من و امثال من ساختی ، اون بالا نشستی و به کوچکی دنیای ما میخندی با تو اسمت منم اسمت را گذاشتم امید ، تویی که امیدواری دلی بودی که امروز از من و دنیای من نا امید شده ، باهات یه دنیا حرف دارم ، مهم نیست خدایی و ملکوتت پر از جلال و جبروته ، مهم نیست بزرگی و محیط ، مهم نیست صدای منو توی تمام این روزهای عمر شنیدی یا نه ، باور کن مهم نیست که حتی امروز صدای منو بشنوی و تو هم بی تفاوت روتو بگردونی مهم اینه که ازت گله دارم ، ازت دلگیرم ، اره میدونم دیشب هم بهت گفتم ، شاید دیشب هم صدام را نشنیدی ، ولی باور کن اینم مهم نیست میخام بهت بگم دنیای بزرگت با تمام بزرگیش ، با تمام نظم و قانون و قاعده ای که صغیر و کبیر دنیات را توی مدار خودش به جریان انداخته ، با همه عظمتش با همه قشنگی ها و رنگ رنگ هاش اره با همه بزرگیش برای من کوچک با همه کوچکی و زبونی ، با تمام تحقیری که شدم ، اره با همه کوچکیم جا نداره میخام بگم برای این روزایی که بودنم توی بازی کثیف دنیای تو اجباره نه اختیار ، به تو بدهکار نیستم من توی بازی تو اسیرم نه برای انکه مستحق این بازی باشم ، برای اینکه تو میخای بازیم بدی باشه بیا ، من دلقکم ، من میخندم به دنیای زشت ادمای زشت سرشت ، میخندم به بازی تکراری دنیای تو ، میخندم بزار تمام دنیا هم به خنده من بخندن ، بزار تمام فرشته های چاپلوس دور و برت بخندن این روزای سخت میگذره و تو برعکس بی چشم و رویی دنیای ما ادمات نمتونی برای همیشه به خندیدن و دلقک بازی من بخندی وقتی میدونی توی دلم چی میگذره ، تو نمیتونی تا همیشه خنده های دلقک را تحمل کنی و من میخندم ، انقدر ادامه میدم تا ببینی یه چیزای از دنیای تو یاد گرفتم ، اندازه بگیر ، به اون فرشته های بره صفتت بگو بشمرن ، بگو بشمرن ببینن تا کی و کجا ادامه میدم ، میدونم هرچی بیشتر صبر و تحمل کنم بیشتر خنده روی لبهای مسخره گرشون خشک میشه و ترس به دلشون میریزه ، میدونم اخرش یه روز که همه نا امید و خسته دارن نگاهم میکنن به دیوونگی و کله شقی من میخندن سرشون فریادی میزنی که عرش و زمین و زمانت میلرزه و نیشخندشون روی لباشون خشک میشه... من توی امتحان صبر تو صبر میکنم ، سعی میکنم ببخشم ، سعی میکنم کینه ای به دل نگیرم و دنیام را سیاه و سفید نکنم ، میخام دنیام را هنوز دنیای قشنگی نگه دارم که عشق تنها فرماندارش باشه ، خدایا تو توی دنیای خودت خوب دیدی و خوب میدونی که ادما میان و میرن ، عاشق میشن ، مشکنن ، دروغ میگن، راست میگن .... میان و میرن و نقاشی خودشونو روی بوم دنیا میکشن و میرن ولی قانون دنیا را عوض نمیکنن ، میخام بزرگ بشم انقدر بزرگ که ادمای کوچک و دنیای مسخرشون نگاهم را به دنیا عوض نکنه و میدونم تمام اینا یه تمرینه برای بزرگ شدن ، میدونم منتظری نشونت بدم چقدر ضرفیت دارم باشه بگرد تا بگردیم |