الان که باهات حرف میزدم میدونستم که راستش را بهم نمیگی ، شاید به قول خودت دیگه چیزی بین ما نباشه و من حقی نداشته باشم ، اره راست میگی... 

دیگه بین ما چیزی نیست ، اصلا تو فکر کن هیچ وقت چیزی نبوده اما من نمیتونم به خودم دروغ بگم... 

امروز  یه جا خوندم 

 

هیچگاه فاصله ها حریف خاطره ها نیستند  

 

حرف عمیقیه ، هیچ فاصله ای خاطره ها را پاک نمیکنه ، حتی خود ما نمیتونیم خاطراتمون را پاک کنیم اخر یه روزی یه جایی خاطره ها یقه ادم را میگیره و میشونه پای میز محاکمه  

 

از خدا میخام هیچ وقت پیش خاطره هام شرمنده نشم و اگر یه روزی پشیمون دیدمت خاطره های امروز را فراموش نکنم 

این روزای سخت میگذره ،‌ حرفای زیادی دارم که شنیدنش دل شیر میخاد ، حالا چیزی نمیگم تا ببینم دست سرنوشت چی برام نوشته و دردی روی دردت نشم اما خدا شاهده که چی میکشم و چی کشیدم  

شاید یه روزی نوشتم