نیستی

یادته همیشه میگفتم وقتی نوبت سختی ادم میشه همه سختی ها باهم حمله میکنن ، حالا فهمیدی منظورم چیه ؟
بعد از اینهمه سختی حالا مشکل اینترنت این چند روز من هم اضافه شد و نتونستم حال و احوالت را بدونم و حال خوشی ندارم ،‌ امروز هم که من از صبح تا حالا با سختی و دردسر چندین بار اومدم تو نیومدی ، احتمالا بخاطر اون مشکل کاری که برات پیش اومد هم دیگه به اینترنت دسترسی نداری و ...

طوری نیست اینم روی بقیه
این بیست و چند روز هم میگذره و من هر روز خسته تر و سرد ترم ، نمیدونم چرا با اینکه از حالا اخر این قصه برام مثل روز روشنه هنوز منتظر گذشتن این دو ماه هستم ، شاید به قول تو مشکلاتی دارم که با ازدواج حل میشه و منتظرم برم ازدواج کنم

نمیدونم منتظر چی هستم ،‌ مسخره است از این امید پوچ از این سردی کشنده از این تردید از تمام فکرای ازار دهنده که روحم را زخمی میکنه خسته ام به خدا از اینکه بگم خسته ام متنفرم ولی این واژه لعنتی هیچ معادلی نداره بجز من

مواظب خودت باش