با اینکه میدونم صبح به این زودی سر کار نیستی مثل هر روز صبح اولین کاری که میکنم اینه که به محض روشن کردن کامپیوترم کانکت بشم و منتظر پنجره offline یاهو بمنونم ، فکر کن الان چندین ساله که چراغ خاموش میام رو یاهو اما از وقتی رفتی همیشه چراغم روشنه ، نه بخاطر اینکه با رفتن تو احساس ازادی یا تنهایی کنم فقط بخاطر اینکه اگه اومدی بدونی هستم و هروقت مناسب بود باهات چت کنم
از بابت دیروز معذرت می خوام ، نمیدونم باید چه برداشتی از حرفات بکنم وقتی سعی میکنی برای ازدواج راهنماییم کنی یا در موردش حرف بزنی ، ولی من الان اصلا نمیخام بهش فکر کنم ، گذشته از قولی که به تو دادم فعلا اصلا امادگی فکر کردن بهش را ندارم ، تو این شرایط روحی نامساعد که حال و حوصله هیچ کس را ندارم و یه تلنگر میتونه تا مرز انفجار عصبیم کنه ازدواج احمقانه کاریه که میشه کرد ، من فعلا تو یه برزخی هستم که نمیدونم کجام و چی میخام و باید چیکار کنم
بهر حال دوست ندارم اگر قراره هر تصمیمی بگیری براش زمینه چینی کنی و منو اروم اروم اماده کنی چون اینطوری فقط بیشتر زجر کش میشم
مواظب خودت باش