دلقک

وقتی با دل گرفته و خسته از روزگار میخندی و لودگی میکنی وقتی میخندونی فقط یه بینی قرمز و یه لباس مسخره از دلقک کم داری

دلقک

وقتی با دل گرفته و خسته از روزگار میخندی و لودگی میکنی وقتی میخندونی فقط یه بینی قرمز و یه لباس مسخره از دلقک کم داری

الان خونتم ، خوابیدی اما من خوابم نمیبره
انقدر پر از حرفم که نمیتونم بخوابم ، انقدر حرف دارم که مجبورم بنویسم
یه چیزی توی وجودم هست که نمیخاد باور کنه حرفات را ، اینکه نسبت به من سرد شدی ، اینکه نگران مسائل مادی هم بودی ، نمیدونمی چقدر درد داره که بفهمی عشق یه دروغه ، دلم گرفته نه از تو ، اتفاقا ازت ممنونم که بهم راستشو گفتی ، که بالاخره گفتی ازم سرد شدی
چقدر فاصله هست بین ما ، و میدونم که با هر کس دیگه ای هم باشم این فاصله هست ، چقدر افسرده ام
خدا کنه امروز حرفامون تمام بشه و خدا قدرتی بهم بده که برای همیشه بزارمت کنار ، که وقتی زنگ میزنی دلم تاپ تاپ نکنه ، وقتی صداتو میشنوم دلم نلرزه ، دیگه نمیخام دوستت داشته باشم ، کاش دست خودم بود ، کا میشد
خیلی بهت حسودیم میشه ، اخر یه روزی منم میگذرم یه روزی همه چیز را فراموش میکنم دوستت دارم نه بخاطر کارایی که برام کردی ، نه بخاطر لحظه های خوشی که باهم داشتیم ، دوستت دارم فقط برای خودت و این چیزیه که تا اخر عمرت هم دنبالش بگردی دیگه پیدا نمیکنی
منم اگه تا اخر عمرم بگردم کسی را پیدا نمیکنم که برای خودش دوستش داشته باشم ، اینم از ما که اخرش شد من و تو 
 

الان اومدم خونه خودمون ، حوصله پیاده روی توی این گرما را هم نداشتم یکم قدم زدم اما خوب حسش نبود ، از ادمای توی خیابون بدم میومد نمیدونم چرا 

الان که از پیشت اومدم برای اخرین بار توی بغلم گرفتمت ، برای اخرین بار ، دم اومدن بهم گفتنی ازم سرد نشدی ، بازم هزار تا سوال تو وجودم درست کردی ، چی به نفعت میشه ،‌چرا نپرسم ،چرا چرا چرا 

یه دنیا سوال بی جواب ذهنم را پر کرده ، راستش را بخوای بیشترین سوالی که دنبالش بودم این بود که چرا دیگه نمیخای با من ادامه بدی ، البته جوابش را هم نگرفتم اما فهمیدم دیگه تصمیم خودتو گرفتی ، دیگه نمیخای با من ادامه بدی 

من میتونستم تو این اوضاع که همه چیزت به هم ریخته و با خودت درگیری کمکت کنم ، میتونستم کنارت باشم ، و هر کاری از دستم بر میاد برات بکنم اما تو دیگه بودن منو هم نمیخای چه برسه به کمکم ، از این به بعد دنیا رنگ دیگه ای داره ، دیگه خیلی چیزا برام فرقی نمیکنه حرفای اخرت را هم هر چی فکر کردم یادم نمیاد ، فقط یه جمله تو گوشم زنگ میزنه که خیلی وقته نسبت به من سرد شدی  

 

منو تو خیلی بهم مدیونیم ، خیلی گردن هم حق داریم، خیلی چیزا را گذشتم و بخشیدم اما هیچ وقت نمی بخشمت اگر به خاطر من و از طرف من این تصمیم را گرفته باشی و منو تنها بزاری این بزرگترین خیانتیه که یه معشوق میتونه به عشقش بکنه ، مطمئن باش از هرچی بگذرم از این نمیگذرم 

 

دیگه امیدی ندارم عشق من ، بعدا بازم مینویسم اما بازم مثل همیشه بدون دوستت دارم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد