دلقک

وقتی با دل گرفته و خسته از روزگار میخندی و لودگی میکنی وقتی میخندونی فقط یه بینی قرمز و یه لباس مسخره از دلقک کم داری

دلقک

وقتی با دل گرفته و خسته از روزگار میخندی و لودگی میکنی وقتی میخندونی فقط یه بینی قرمز و یه لباس مسخره از دلقک کم داری

تو رو خدا

سلام زندگیم ، میخوام برات بنویسم

نوشته  بودی که تنها تو اتاقت نشستی و دلت گرفته و داری مینویسی ولی فکر کن توی یه جمع بشینی و همه دورو  برت باشن ولی تو حس کنی تنهائی و اصلا صدای دوستت که داره باهات حرف میزنه رو نمیشنوی و حس میکنی که صدای اطرافیانت مثل یه طوفان داره تو کلت میپیچه و تو هیچیشو نمیشنوی .هه هه خیلی باحاله مگه نه

عزیزم دلم برات تنگ شده ...

خیلی وقته که دلم میخواد برات بنویسم ولی اصلا نمیتونم .. یعنی میدونی نمیدونم از کدوم یکیش بنویسم .. یعنی میدونی دیگه دلم نمی یاد که بیشتر از این بارتو سنگین تر کنم و تو رو با یه عالمه غم و قصه تنها بزارم ... عشق من میدونی دلم برای اون روزی میگیره که تنهای تنهام و تو رو ندارم میدونی نفسم میترسم که طاقت نیارم و یه بلائی سر خودم بیارم الان که دارم به اون روزا فکر میکنم بغض داره خفم میکنه . یعنی طاقت میارم ؟

عشق من دلم برای زندگی کوتاهمون تنگ شده برای همه چیز . برای مسافرتامون برای با هم بودنامون برای تو برای مسیح  . باورت نمیشه با اینکه هنوز زندگیمون تمام نشده دلم براش تنگ شده .. برای پسر کوچولومون ... وای مسیحمونو بدون تو چطوری بزرگ کنم ... اون که اگه یکشب تو نری براش قصه بگی خوابش نمیبره  . اون که با ناز و لوس کردنای تو بزرگ شده  . اونو چیکار کنم . تو بگو ؟ با بی تابیهای اون چیکار کنم .. خدایا چطوری میتونم اونو بدون باباش بزرگ کنم ...چطوری دلت میاد امید باباشو از من بگیری، بابائی که همه زندگی منه ،،، امید ، امید من التماست میکنم از من نگیرش ، تو این دنیای نامرد و پست چطوری زندگی کنم

زندگی من ، چطور میتونم  یه روز صداتو  نشنوم ، چطور میتونم نبینمت ، چطور میتونم لمست نکنم

به خدا به اون خدائی که بالای سرته قسم میخورم که دارم این چند روزه نفسای آخرمو میکشم

چرا من ، چرا تو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا ؟

دلم برای روزهای تنهائی تو میگیره ، برای اون روزائی که تک و تنها توی این شهر کثیف میچرخی و یاد زندگی کوتاهمون می افتی یاد همه خاطرهامون.................................. تو رو خدا منو ببخش

تا چند روز میتونم بدون تو طاقت بیارم ........ تا چند روز میتونم صداتو نشنوم

نمیدونم چه زندگی و سرنوشتی در انتظارمونه

فکر می کنم تنها کسی که تو اون شرایط میتونم باهاش در مورد تو حرف بزنم و دردو دل کنم امید باشه

منو ببخش که این چند وقته حسابی بی شعور شدم  و  بهت مثل سگ میپرم

 

اصلا نمیتونم روزی رو تصور کنم که یه نفر دیگه کنار عشق من داره راه میره و شده همه زندگی اون 

روزائی که با عاطفه حرف میزنی تمام وجودم یخ میکنه چه برسه به روزائی که تو ماله یکی دیگه بشی و تمام عمرت رو با اون حرف بزنی ، وای چی بکشم من تو اون روزا ، اون روزائی که شونه هائی رو احتیاج دارم که شده تکیه گاه یکی دیگه

 

 تو رو خدا طاقت بیار .. تو رو خدا زندگی خوبی رو بساز ،،، تو رو جونه مسیح  .. تو رو جونه عشقمون ، تو رو جونه من کثافت .. میدونم  که خودخواهیه  ولی التماست میکنم ..

 

نفسم عاشقه همه خوبیهاتم ، نفسم عاشقه همه رویاهاتم ، نفسم عاشقه همه مهربونیاتم ، نفسم عاشقه عصبانیاتم

میفهمی ، روانیتمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

ببخش که مثل تو ننوشتم

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد