دلقک

وقتی با دل گرفته و خسته از روزگار میخندی و لودگی میکنی وقتی میخندونی فقط یه بینی قرمز و یه لباس مسخره از دلقک کم داری

دلقک

وقتی با دل گرفته و خسته از روزگار میخندی و لودگی میکنی وقتی میخندونی فقط یه بینی قرمز و یه لباس مسخره از دلقک کم داری

یک از هزار

داشتم تو کامپیوترم دور میزدم یه فایل بود به اسم finish.txt که چندین ماهه روی دسکتاپ کامپیوترم جا خوش کرده و هنوز پاکش نکرده بودم مال زمانیه که رفته بودی ، میخواستم پاکش کنم اما دیدم خیلی وقته که مهمونمه و دلم نیومد
شاید ناراحتت کنه اما بیشتر برام مهمه که داشته باشمش یا روزی که نمیدونم کی وقتی اومدم به وبلاگم سر بزنم یادش بیافتم ، گفتم وبلاگم چون زیاد بهش سر نمیزنی ، نمیخواستم بگم اما الان چندین ماهه که اینجا سر میزنم به امید اینکه یک خط نوشته باشی ، خیلی خوشحال میشدم اما حالا دیگه خیلی منتظر نیستم

بگذریم اون نوشته را اینجا میزارمش امانت تا بعد

دلم میخاست از حالم ، از تمام فکرایی که تو سرم میچرخه ، از نگرانی ها و سر درد ها از همه مصیبت های این روزای سخت برات بنویسم ، خیلی حرف برای گفتن دارم ، خیلی درد تو دل واموندم هست که دوست داشتم برات بگم اما دیگه ازشون حرفی نمیزنم نمیخام این اتش زیر خاکستر را همش بزنم.
چند روزه خیلی دلم میخاد با یه نفر حرف بزنم ، ابراهیم که انقدر سرش شلوغ و به هم ریخته است که مثل همیشه نمیشه باهاش حرف زد ، چند روز با غزل چت کردم و همش وقتی رسیدیم به یکم حرف زدن اونم مثل همیشه بهانه کار اورد و رفت ، جالبه که اون تا وقتی در مورد خودش و کاراش حرف بزنیم وقت داره اما ... بگذریم انقدر دلم گرفته بود که با وجودی که میدونستم زیاد خوشت نمیاد زنگ زدم به نسرین اونم ظاهرا خطش خراب بود .
دیگه همین کسی دور و برم نبود که بشه باهاش در مورد تو حرف زد با خودتم که دیگه نمیتونم حرف بزنم ، یعنی ترجیح میدم وقتی باهات حرف میزنم به جای درد دل کردن از هزینه ای که بالای موبایل میدم بیشتر لذت ببرم واین روزای اخر هم گله ای نکنم و قدر این روزها را بدونم
تو هم این روزها زیاد دلت نمیخاد به حرفای من گوش بدی و وقتی هم که حرفی بزنم فکر میکنی میخام دلت را بسوزنم و بلف میزنم

اره ، روزگار ما هم اینجوری تو تنهایی محض ، تو سکوت و فکرای مسخره و بیهودگی میگزره و باز مثل همیشه دست به دامن نوشتن شدم .

از دستت دلخورم و شاید برای همین باشه که تو هم مثل غزل ترجیه میدی حرفام را نشنوی ، شاید من خیلی حساس شدم اما حق دارم
من حق دارم حق دارم ناراحت باشم ، حق دارم دلم شکسته باشه حق درام که غرورم جریحه دار شده باشه ، حق دارم اون ادم سابق با اون همه احساس و التماس نباشم ، حق دارم دیگه نخوام اون ادم ساده و عاشق باشم ، حق درام از زمین و زمون متنفر باشم

به گذشته خودم که نگاه می کنم ، یه ادم ساده و

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد